تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر می شود دل است...
نگاهم نکن...
آب می شوم...
این جا همه چیز خاک گرفته است...
این دفتر...
خط به خط این دلتنگی...
لحظه لحظه ی این سکوت..
بند بند این حرف ها...
این بغض کهنه...
این خلوت سرد...
این دل تنگ...
من...
همه...
خاک گرفته ایم...
نگاهم نکن...
آب می شوم...
هیچ وقت آن چنان که باید قدر ندانستم...
قدر نعمتی هایی را که با تمام رحمتت به من هدیه کردی...
حالا...
همه چیز عذابم می دهد...
مهربانم،آرامم...
شرمنده ام...
شرمنده ی صبر همیشگی ات...
شرمنده ی لبخند های آرامت...
شرمنده ی آرامش آبی ات...
"من یقین دارم که هیچ وقت برای تو تمام نمی شوم و تو هرگز برای من تمام نمی شوی...
یقین دارم..."
ببخش بی قراری هایم را...
ببخش که در حد انتظارت نیستم...
ببخش که هر بار... این طور عذابت می دهم..
راستی امروز... جمعه نیست ؟...
کلمات کلیدی :
نظر